رفتن به مهد کودک
سلام پسرم راستش اینقدر شرمندم که نتونستم وبلاگت رو آپدیت کنم که نگو و نپرس پسر قشنگم... امسال، سال حرکت و پویایی بود برای ما، با لطف و مساعدت بابا مسعود ما تونستیم از کرج بیایم خونه تهران بگیریم. مامان خیلی از این جابجایی خوشحاله . کلی انرژی مثبت برا مامان به ارمغان آورده این جابه جایی بخشی از این زمانی که خبری ازم نبود تو وبلاگت، صرف گشتن دنبال خونه و اثاث کشی شد که واقعا خیلی پیچیده س توضیح دادنش. بالطبع وقتی اومدیم تهران شما باید میرفتی مهد کودک، یکی به این دلیل و دلیل دیگش هم این بود که شما هیچ تمایلی به حرف زدن از خودت نشون نمیدادی و من مجبور شدم که ببرمت مشاوره گفتار درمانی. اونجا یه سری تمرینها بهم دادن و ب...